loading...
پایگاه شهید علی چیت سازیان مسجد قدس همدان
یک بسیجی بازدید : 71 چهارشنبه 22 خرداد 1392 نظرات (0)


همهمه‏اى برپاست. عده‏اى پشت در خانه ازدحام كرده‏اند. مادرى نگهبان خانه است. هيزم‏ها را مى‏آورند. آتشى افروخته مى‏شود و دودى غريب از در سوخته به آسمان برمى‏خيزد. مادر همچنان ايستاده است. ناجوانمردى تيره‏بخت، ضربه‏اى به در مى‏زند؛ سينه‏اى مى‏شكند و ناله‏اى تا آسمان مى‏رود. ميخى به مصاف كودكى آمده است. كودك، نيامده مى‏رود و از سينه مادر، خون فواره مى‏زند. مردى در خانه است. مادر، كنيز را به مدد مى‏طلبد. برخيز اى رسول خدا و قومت را نظاره‏گر شو! اينان امت تو هستند كه چنين به عداوت برخاسته‏اند. اين سينه كه از زخم كين مجروح است، همان است كه روزگارى بوسه‏گاه تو بود و اين در نيم‏سوخته، همان است كه صبح و شام، سلام و تحيّت تو را ارزانى اهل خانه مى‏كرد؛ «السلام عليكم يا اهل بيت النبوة».
در خانه شكسته مى‏شود. عده‏اى ستيزه‏جو، خانه را اشغال كرده‏اند. مردى از تبار شهامت ظاهر مى‏شود. ده‏ها نفر هجوم مى‏آورند. او دست بسته وصيتى است كه چندى پيش او را به صبر فرا خواند. مادر به دفاع برمى‏خيزد. ضربه تازيانه مانع مى‏شود. مرد به خشم مى‏نشيند و از ذوالفقار خبر مى‏گيرد. ريسمان‏ها امان نمى‏دهند. دستان عدالت بسته مى‏شود و ريسمانى ديگر، گردن مرد را در محاصره مى‏گيرد. مرد را كشان كشان مى‏برند؛ مادر اجازه نمى‏دهد. غلاف شمشير كار را يكسره مى‏كند. بازويى ورم دارد و مادر، بى‏هوش بر زمين است و مرد را برده‏اند. چند روزى بيش از رفتن تو نمى‏گذرد اى رسول كه اين نامحرمان، كسانت را به هجوم گرفته‏اند! نيك بنگر؛ اين كه بى‏هوش بر زمين افتاده است، دختر توست و اين بازوى ورم كرده، بوسه تو را فراوان به ياد دارد. اين مرد كه در چنگال ستم اسير است، همان است كه زمانى او را برادر، وصى و وارث مى‏خواندى؛ چه خوب حرمت خويشانت را پاس داشتند!
ساعتى گذشته است. مادر به هوش مى‏آيد. مرد را برده‏اند. مادر به خشم مى‏آيد و روانه مسجد مى‏شود. عده‏اى شمشير كشيده، مردى اسير را احاطه كرده‏اند. آنان همراهى مى‏خواهند و مرد، ابا دارد. مادر وارد مسجد مى‏شود. ديدار مرد اسير، تاب از كفش مى‏دهد. لرزشى چند، پايه‏هاى مسجد را فرا مى‏گيرد. زمين در آستانه فروپاشى است. مادر به شكايت نزد مرقد پدر مى‏شتابد. زمانى تا پايان دنيا نمانده است. قيامتى زودهنگام، به آستانه وقوع رسيده است. مرد، پيكى مى‏فرستد و مادر را به صبر فرا مى‏خواند. مادر، صبر مى‏كند و به اشك پناه مى‏جويد. لحظه‏اى برخيز اى پدر و قلبم را به تسليتى تسكين ده! ديگر ناى ماندن ندارم. درد، تمام جانم را فرا گرفته است. چه خوب شد گفتى بابا كه در مقابل رسالتم اجرى از شما نمى‏خواهم؛ جز مودت و دوستى خاندانم. مگر ما خويشان تو نيستيم؛ اين است مزد رسالت؟
مادر به دنبال حق ناحق شده خويش مى‏رود. كودكى به مادر تكيه داده است. مادر، حق خويش را ستانده، باز مى‏گردد. در ميان كوچه، نامردى به كمين نشسته است. او حق را به ناحق مى‏گيرد و بهايى نثار مى‏كند؛ صورتى كبود شده است. رد خون تا روى ديوار امتداد دارد. وقت رفتن است. مادر به كودك تكيه مى‏دهد. سوگند خورده بودم كه حق خويش را باز ستانم و اى كاش نستانده بودم و اى كاش مرا باغى به نام فدك نبود! صورتم را نگاه كن بابا! نيلى شده است. آيا دادرسى نيست؟
شب از نيمه گذشته است. ناله‏اى غم‏بار، شهر را در سيطره خويش گرفته است. در پشت همان در سوخته، مادرى عزادار است. چندى است شب و روز، آسمان چشم مادر پرباران است. همه از گريه سير شده‏اند. همسايه‏ها سكوت مى‏خواهند. مادر به بيابان پناه مى‏برد. بساط عزا به پا مى‏شود و دو كودك، سايبان مادر شده‏اند. صورت‏هاى كودكان سوخته است و خانه‏اى به نام «بيت الاحزان» بنا شده است.
اى پدر! چشمانم از فرط اشك از سو افتاده‏اند. پاهايم ديگر قدرت حركت ندارند. دستانم ناتوان است و هنوز جاى تازيانه در بدنم سوز دارد. صورتم را از شويم مى‏پوشانم. برخيز اى پدر و مرا با اشكى همراهى كن كه چشمه اشكم به انتها رسيده است! تو خود گفته بودى كه من اولين كس از خاندانت خواهم بود كه به تو ملحق مى‏شوم؛ پس چه شد آن وعده حق؟
مادر، جوان است؛ اما قامت خميده. دست‏هاى مادر از رمق افتاده‏اند. دختر، تنهايى شانه كردن را تمرين مى‏كند. دو كودك در كنار بستر مادر قرار گرفته‏اند. مادر، مهياى دعاست. كودكان، دست‏ها را به دعا بلند كرده‏اند. دعا در صراط اجابت است. كودكان آيه شفا مى‏خوانند. صدايى رنجور مى‏گويد: «اللهم عجّل وفاتى» و چشمه اشك بر سيماى دو كودك طغيان مى‏كند. اينان دو نوه تو هستند اى رسول كه چنين اختيار از كف داده‏اند! گوش فرا ده كه به تو پناه آورده‏اند تا براى شفاى مادرشان دعايى كنى و نه مادر آنها كه مادر توست كه به رفتن تعجيل دارد! آيا مرحمى نيست كه زخم‏هاى «ام ابيها» را درمان كند؟
مادر آماده وصيت است و مرد، سراپا گوش؛ «مرا شب غسل ده؛ مرا شب كفن نما و شبانه به خاكم بسپار و كسى را باخبر مكن». قبر مرا پنهان داريد. دشمنان هنوز كينه دارند! مرد، بى‏صدا اشك مى‏ريزد و مادر، سفارش كودكان را مى‏كند. چه رازى در شب نهفته است كه دخت رسول به تاريكى‏اش پناه جسته است؟ اى رسول حق! دمى از شبانگاه بگو اين چه حكمتى است كه پاره تن تو را تنهايى شب باعث آرامش است؟ بگو كه چرا قبر مادر بايد پنهان بماند؟ نااهلان ديگر چه مى‏خواهند مگر؟
مادر، ساعتى بيش تا رفتن مجال ندارد. به كنيز مى‏گويد: دمى مرا تنها گذار؛ پس مرا بخوان؛ اگر جوابى نيامد، بدان كه مسافر رفته است. ساعتى گذشته است. كنيز، مادر را مى‏خواند؛ جوابى نمى‏شنود و دوباره صدا مى‏زند. نه؛ مادر به خدا پيوسته است. مرد در مسجد است. دو كودك، سراسيمه بابا را مى‏خوانند. از مسجد تا خانه راهى نيست؛ مرد چندين بار بر زمين مى‏افتد. در ميان خانه غوغايى است. دو كودك بر سينه مادر افتاده‏اند. دست مادر، سرشان را به يتيمى نوازش مى‏كند. ندايى آسمانى از لرزش عرش خبر مى‏دهد. تكانى چند، ستون‏هاى آسمان را فرا گرفته است. مرد، دو كودك را از مادر جدا مى‏كند. دخترى چادر خاكى مادر را به ارث برده است و بر سجاده مادر، نماز شفا مى‏خواند.
اى رسول! دمى برخيز و يتيم شدن خود را دوباره بنگر. فرزندانت رخت يتيمى بر تن كرده‏اند. دختر كوچكت با چادرى خاكى نماز مى‏خواند. برخيز و تسلاى دل داغ ديدگان باش؛ هر چند كه بايد به تو تسليت گفت كه خود اولين داغدار اين غمى.
لحظه غسل فرا رسيده است. مرد همه را به سكوت دعوت مى‏كند. به وصيت مادر، غسل از زير پيراهن داده مى‏شود. چندى نگذشته است كه صداى ناله مرد بلند مى‏شود. مرد، تازه فهميده است كه بازو ورم دارد. اين همه مردانگى از اين زن! اين همه پنهان كارى حتى از همسر! عطر ياس نيلى، ملكوت را پر كرده است. او را كه «انسية الحورا» بود، جاى تعجب است كه اين چند روز، زخم غلاف را دوام آورده است.
شب است و سكوت همه جا را پر كرده است. چهار نفر، تابوتى را غريبانه بر دوش گرفته‏اند. نقطه نامعلومى در پيش است. جايى كه هنوز پيدا نيست، قبرى كنده مى‏شود. دستانى شبيه دستان پدر در انتظار است. پدر امانت را مى‏گيرد. كودكان تاب جدايى ندارند. عنان از كف مى‏رود و سيل زارى به راه مى‏افتد. كودكان تازه فهميده‏اند كه يتيمى يعنى چه!
اى رسول! امانتت را باز پس گير؛ اين برادر توست كه با شرم، رد امانت مى‏كند. دمى قرآن بخوان و «انا اليه راجعون» را تلاوت كن. خويشانت چشم انتظارند تا دوباره صوت حزين تو را بشنوند. دست يتيمى را مهياى نوازش كن كه كودكانت نوازش مى‏خواهند.

اصغر فتاحى‏

یک بسیجی بازدید : 58 چهارشنبه 22 خرداد 1392 نظرات (0)

اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها بعد ما احاط به علمک

به فرازهايي از زندگاني حضرت زهراءسلام الله عليها در ابعاد مختلف اشاره مي کنيم تا ان شاء الله پيروان حضرت زندگي آن بانوي بزرگ را اسوه خود قرار داده و از او درس بگيرند.
با شخصيت ترين بانوي دو جهان حضرت زهراء سلام الله عليها بانويي که جلالت و عظمتش در قالب مفاهيم و الفاظ نمي گنجد و باگفتن و شنيدن, مقامش را آن گونه که هست نمي توان شناخت بانويي که پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و اله و سلم دستش را مي بوسيد و او را به جاي خود مي نشاند و با لقب ام ابيها خطابش مي کرد و کراراً به او مي فرمود : انت ِسيدة ُ نساء العالمين , انتِ سيده نساء الجنه من الاولين و الاخرين , فداک ابوک يا فاطمه , ان الله يرضي لرضاک و يغضب لغضبک ?
بانويي که هر گاه پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم با حضرت اميرالمومنين عليه السلام براي بيان اسرار خلوت مي فرمود فاطمه سلام الله عليها را نيز شرکت مي داد بانويي که پاره تن و روح رسول الله بود بانويي که داراي ولايت کليه الهيه و مقام عصمت و طهارت و مانند ساير معصومين عليهم السلام حجه الله بود.
چنين بانوي با عظمتي را چگونه ما توان شناخت او ارا داشته باشيم . اما به قول شاعر : آب دريا اگر نتوان کشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد . لذا براي آنکه ارادت و علاقه قلبي خود را به محضر ملکوتيش ابراز داشته باشيم از آن درياي مواج قطره اي برمي گيريم به اميد انکه خداوند رئوف بر ما تفضل بفرمايد و با نور معرفت و محبت آن بانوي بزرگ قلوب ما رامنور گرداند و دست ما را در دوجهان از تمسک و توسل به حضرتش کوتاه نفرمايد .
پيامبر اکر م صلي الله عليه و اله و سلم درباره حضرت زهراءسلام الله عليها فرموده اند: بضعة مني 2 ( پاره تنم ) يا ( روحي التي بين اجنبي ) ? يا احب الناس الي ? يا ( فداهاابوها) ? و امثال اين سخناني که در فضائل فاطمه سلام الله عليها مي فرمود.
اين همه تجليات خداي سبحان و پدرش رسول گرامي اش از اين بانوي با عظمت به خاطر کمالات خود فاطمه سلام الله عليها است بخاطر اين است که او بنده پاک و عارف و محب و فاني در حق است و مانند ساير معصومين صاحب ولايت کبري و داراي مقام عصمت و طهارت و مظهر تجلي تام صفات و اسماء الهي است همان طور که اميرالمومنين عليه السلام و ائمه اطهار عليهم السلام ولي الله اند فاطمه زهراسلام الله عليها نيز ولية الله است و صاحب ولايت کبري است .

بعد عبادت و عبوديت حضرت :

فاطمه زهراء سلام الله عليها عابدترين و پارساترين زنان عالم بود و با تمام مشاغل و گرفتاريهائي که در داخل و خارج خانه داشت صرف نظر از فرائض و نوافل و مستحبات را نيز انجام مي داد که گوشه هايي از آن در تاريخ و روايات ثبت شده است از جمله در مناقب ابن شهر آشوب جلد ? صفحه 337 روايت مي کند که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به سلمان رضوان الله عليه مي فرمايد : يا سلمان ان ابنتي فاطمه ملأ الله قلبها و جوارحها ايمانا الي مشاشها تفرغت لطاعه الله » يعني اي سلمان خداي تعالي چنان دل وجان و تمام اعضاء و جوارح دخترم فامطه سلام الله عليها را به ايمان پرکرده که يکسره براي عبادت و فرمانبرداري حق تعالي خودرا از همه چيز فارغ ساخته است و به هنگام عبادت چنان غرق در عظمت حق مي گشت و از خود بيخود مي شد که از فکر عزيزان و فرزندان خود نيز با کمال علاقه اي که به آنها داشت بيرون مي رفت و مطابق بعضي روايات خداي تعالي فرشتگان رامي فرستاد تا گهوراه کودک او را حرکت دهند و نيز در حديث نبوي است که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم درباره او فرمود :« متي قامت في محرابها بين يدي ربها جل جلاله زهر نورها للملائکه السماء کما يزهر الکواکب لاهل الارض و يقول الله عزوجل لملائکته انظروا الي امتي فاطمه سيده امائي قائمه بين يدي ترتعد فرائضها من خيفتي و قد اقبلت بقلبها علي عبادتي ...6
يعني هر گاه در محراب عبادت به پيشگاه پروردگار خود مي ايستد نور او براي فرشتگان آسمان تابش مي کند همانند ستارگان که براي اهل زمين مي درخشند و خداي عزو جل در آن وقت به فرشتگان خودمي فرمآيد: به کنيز من فاطمه سيد کنيزان من بنگريد که چگونه در پيشگاه من به عبادت ايستاده و بندبند بدنش ا زخوف من مي لرزد ! و چگونه از دل و جان به عبادت و پرستش من رو آورده ( و غرق در عبادت گشته )
يعني در ميان اين امت عبادت کسي از فاطمه سلام الله عليها بيشتر نبود زيرا آنقدر روي پاهاي خود در مقام عبادت ايستاد که قدمهايش ورم کرد.
فاطمه سلام الله عليها هرگاه فرصتي مي يافت دست دعا و انابه به سوي خدا دراز مي کرد ولي نه تنها براي آنکه سببي براي رشد و کمال خودطلب کند بلکه براي اين که به مردم جامعه نيز مددي برساند و آنان را در دامن امن و سلامت نگه دارد .
شيخ صدوق عليه الرحمه درکتاب علل الشرايع از حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام روايت کرده که فرمود: « رايت امي فاطمه سلام الله عليها قامت في محرابها ليله جمعتها فلم تزل راکعه ساجده حتي اتضح عمود الصبح و سمعتها تدعوا للمونين و المومنات فقلت لها يا اماه لم لا تدعين لنفسک کما تدعين لغيرک ؟ فقالت يا بني الجار ثم الدار » ?
امام حسن مجتبي عليه السلام مي فرمايد که مادرم فاطمه سلام الله عليها را ديدم که در شب جمعه درمحراب عبادت ايستاد و تا هنگامي که سپيده صبح طالع شد پيوسته در حال رکوع و سجده بود و شنيدم پيوسته براي مردان و زنان با ايمان دعا مي کرد و آنها را در دعا نام مي برد و بسيار براي آنها دعا مي کرد و براي خودش دعا نمي کرد من گفتم : مادر جان چرا همان طور که براي ديگران دعا مي کني براي خودت دعا نمي کني ؟ فرمود: پسرم ! اول همسايه , سپس خانه .
حجت خدا در اعماق جان او نفوذ کرده و در همه حالات و درتمام لحظات در بعد عبادت و نيايش در بعد خانه داري و شوهرداري و بچه داري , حق طلبي و در بعد مبارزه و فداکاري در راه دين در همه حال و همه جا پيوستگي خود را با خدا اعلام مي کند . کشش نهايي او بسوي معبود است و دراين کشش بي تاب و بي قرار .
در آن جريان تاريخي ايثارگري که سه روز افطار خودرا به مسکين و يتيم و اسير مي دهد چقدر عالي عبوديت و اخلاص فاطمه سلام الله عليها تجلي مي کند که در اين باره حديث معروفي از طريق شيعه و سني نقل شده از جمله در تفسير کشاف زمخشري که يکي از بزرگان مفسرين اهل سنت چنين آمده است : حسن و حسين عليهما السلام بيمار شدند و رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به همراه جمعي از اصحاب به عيادت آن دو آمده و به علي عليه السلام گفتند: خوب است براي شفاي فرزندانت نذر کني و علي عليه السلام و فاطمه سلام الله عليها و فضه خادمه نذر کردند که اگر ان دو شفا يافتند سه روز روزه بگيرند و به دنبال آن حسنين عليها السلام شفا يا فتند و فاطمه زهراء سلام الله عليها آرد را دستاس کرد و از ان ارد پنچ قرص نان براي خود و علي و بچه ها و فضه پخت و هنگام افطار آن را پيش روي خود گذاردند تا افطار کنند در اين وقت سائلي بر در خانه آمد وگفت : « السلام عليکم اهل بيت محمد صلي الله عليه و اله و سلم مسکين من مساکين المسلمين اطعموني اطعمکمم الله من موائد الجنه »
درود برشما اي خاندان محمدصلي الله عليه و اله و سلم من مسکيني از مسکينان مسلمين هستم غذائي به من بدهيد خداي تعالي از غذاهاي بهشتي به شما بخوراند .
آن پنج تن شخص مسکين را بر خود مقدم داشته و نان خود را به او دادند و آن شب را با آب افطار کرده و روز بعد نيز روزه گرفتند و چون هنگام افطار شد و مانند روز گذشته غذا حاضرکردندکه افطار کنند يتيمي بر در خانه آمد و آنها يتيم را برخودمقدم داشته و غذاي خود را به او دادند و هم چنان در روز سوم اسيري امد و آن پنچ تن مانند دو روز قبل غذاي خود را به اسير دادندو چون روز بعد شد علي عليه السلام دست حسنين عليها السلام را گرفته و به نزد رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم آورد همين که چشم رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به آن دو افتاد و مشاهده کردکه از شدت گرسنگي مانند جوجه اي مي لرزند فرمود: چقدر اين منظره و اين حالتي را که درشما ديدم بر من ناگوار است و برخاست همراه ايشان به خانه علي عليه السلام آمدو فاطمه سلام الله عليها را ديد که در محراب عبادت ايستاده است.
دراين وقت جبرئيل نازل شدو سوره هل اتي را بر پيغمبر فرود آمد و به او عرض کرد : « خذها يا محمد صلي الله عليه و اله و سلم هناک الله في اهل بيتک » ? و بدين وسيله او را به داشتن چنين خاندان بزرگي تبريک گفت .
آري فاطمه اطهر سلام الله عليها نه تنها با دادن سهم نان و غذاي خود به مسکين و ينيم و اسير سه روز را به گرسنگي به سر مي برد و روزه خود را با آب افطار مي کند بلکه پس از انجام يک چنين ايثار بزرگي در حال شدت گرسنگي و ضعف و ناتواني براي انجام عبادت حق تعالي در محراب عبادت مي ايستد و روي نياز به درگاه پروردگار بي نياز مي برد و در هيچ حالي معبود حقيقي خوردا فراموش نمي کند و مراتب بندگي خود را به پيشگاه او اظهار مي دارد و چنان نيست که تنها د رروز خوشي و وسعت زندگي به ياد خدا و انجام عبادت باشد بلکه در همه حال به ياد خداست و خلوص دارد و براستي چنين بانوي بزرگواري شايستگي ان را دارد که چون به عبادت حق مي ايستد به خاطر دلدادگي و توجه کاملي که در عبادت دارد شعاع نور او فرشتگان آسمان را خيره کند و خداي تعالي خلوص او را در عبادت به رخ فرشتگان کشيده و به او افتخار کند.
و از نظر پارسائي و اجتناب از محرمات نيز بدان مرتبه مي رسد که سيده زنان عالم مي شود و به اعتراف همگان هيچ زني در اين باره به پايه و مقام او نمي رسد و صاحب مقام عصمت مي گردد که به گفته بيشتر محدثين اهل سنت و قاطبه علماي شيعه از جمله پنج نفري است که آيه تطهير در شان او نزول يافته است که « انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يهرکم تطهيرا » و با توجه به اينکه منظور از اراده حق تعالي در اين آيه اراده تکويني است نه تشريعي و با توجه به احاديثي که در معناي رجس ذکر شده که منظور پاکي از گناه و آلودگي است نه پاکي از نجاسات ظاهري به شرحي که علماء اعلام و مفسرين عالي مقام در جاي خود ثابت کرده اند اين آيه شريفه بزرگترين دليل بر عصمت فاطمه اطهر سلام الله عليها از هر گناه و آلودگي است و ديگر احتياجي به ذکر روايات و احاديث ديگري درباره پاکدامني و عفت و پارسائي فاطمه سلام الله عليها که حقيقت معناي عبادت است ,نداريم . لذا با توجه به مقام عصمت او است که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم مکرر به او مي فرمود:
« يا فاطمه ان الله ليغضب لغضبک و يرضي لرضاک »
اي فاطمه براستي خداي تعالي به خاطر غضب تو غضب مي کند و براي رضا و خشنودي تو راضي و خشنود مي شود .
مويد ديگر بر لدني بودن علم حضرت مصحف آن حضرت است که آن حضرت داراي مصحفي است که جميع علوم درآن موجود است و فعلا آن کتاب مقدس نزد حضرت بقيه الله ارواحنا له الفداء مي باشد مصحف فاطمه سلام الله عليها از مفاخر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است مرحوم ثقه الاسلام کليني ره د رکافي به سند خود از امام صادق عليه السلام حديثي راکه راجع به علوم آن خانواده روايت مي کند تا آنجا که مي فرمآيد :« و ان عندنا الجامعه , و ان عندنا لمصحف فاطمه » نزد ما ست مصحف فاطمه سلام الله عليها که تمام حوادث آينده در اين مصحف آمده است .)
درکتاب بصائر الدرجات سند به امام صادق عليه السلام مي رساند که حمادبن عثمان مي گويد : شنيدم از امام صادق عليه السلام که فرمودند: زنادقه در سال 128 هجري ظهور مي کنند ( و ذلک لاني نظرت في مصحف فاطمه سلام الله عليها ) چون اين مطالب را د رمصحف فاطمه سلام الله عليها ديده ام راوي عرض مي کند : مصحف فاطمه سلام الله عليها کدام است ؟ حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالي چون پيغمبر خودرا به جوار خود طلبيد و فاطمه زهراء سلام الله عليها از فراق پدر سخت اندوهناک شد و حزن شديد ي براو عارض گرديد خداي تعالي ملکي را فرستاد که او را دلداري دهد و تسلي خاطر شريفش بنمايد و از مقام پدرش او را آگاه کند و او را از حوادث آينده و از زندگاني ذريه او خبر دهد و اميرالمومنين عليه السلام آن مطالب را در صفحاتي ضبط فرمود و اين است مصحف فاطمه سلام الله عليها
بنابراين فاطمه زهراءسلام الله عليها گنجينه علوم اولين و اخرين است و اضافه بر مصحف خطابه ها و فرمايشات فاطمه زهراء سلام الله عليها نيز روشنگر علم فاطمه زهراء سلام الله عليها است . تحليل هاي عميق بانوي اسلام سلام الله عليها در اين خطبه ها بيانگر بينش دقيق او در پيچيده ترين مسائل مربوط به توحيد و مبدأ و معاد «فلسفه احکام » و مسائل مربوط به نبوت و خلافت و رهبري جامعه اسلامي و ديگر مسائل است .
من نمي گويم که آن عليا جناب بود پيغمبر ولي دارد کتاب
مصحف او تالي قران بود آنچنان کو جسم و مصحمف جان بود
شرح تحقيقي قران مبين هست اين مصحف زرب العالمين
محتوي در او علومي بي حساب هست از اسرار مبدأ تا مآب
جمله اسرار مااوحي در اوست علم کل انبياء پيدا دراوست
ليک غير زا صاحب علم کتاب هيچ کس از ان نگردد کامياب
وارث آن مصحف عالي مقام بعد زهراءنيست غيرازامام

بعد خانه داري – شوهر داري و تربيت فرزند

يک زن مسلمان بايد توجه داشته باشد که يک بانوي وظيفه شناس آن زني است که درميان خانه و درکنار وظيفه اش که درمورد ساختمان محيط از نظر آماده کردن احتياجات داخلي افراد خانواده دارد در فکر رفع مشکلات روحي و تهيه نيازمنديهاي روحي افراد خانواده يعني شوهر و فرزندان خودباشد نه آنکه مانند بسياري از زنان هوسران روز تنها در فکر خودآرايي و اشباع غرائز و هوسهاي نفساني باشد و همه را فداي هواهاي شيطاني خودکند چنان که يک مرد مربي و دلسوز براي زن و فرزند هم آن مردي نيست که تنها در فکر پرورش جسم زن و فرزند و تهيه آب و نان وپوشاک افراد خانواده باشد بلکه بايد تمام تمايلات آنها را چه جسمي و چه روحي در نظر بگيرد .
يک مادر خوب و نمونه بايد بداند که کودک همان طور که گرسنه غذاست به مهمان گونه تشنه محبت و عطوفت است و همان گونه که عاشق زيبائيهاي طبيعت است به همان گونه عاشق زيبائيهاي اخلاقي است , عشق به راستي و درستي و ايمان و معرفت نسبت به خالق اين جهان در کودک يک امر فطري و طبيعي است که احتياج به تربيت و پرورش دارد « کل مولود يولد علي الفطره و ابواه يهودانه او ينصرانه »
و هم چنين در مورد شوهرداري هم بايد متوجه آن نکته باشدکه شوهرنيز همانند افراد ديگر خانواده از بانوي خانه توقع دارد تا زيبائي ظاهر را با محبت و گذشت و اغماض و قناعت و آبروداري و ساير زيبائيهاي اخلاقي توأم کرده و بياميزد و همسرش با اخلاق , سازگار , سپاسگزار و منظم باشد و به طور کلي وسيله تسکين خاطر و آرامش او را درمنزل فراهم کند .
« ومن آياته ان خلق بکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم موده و رحمه ان في ذلک لآيات لقوم يتفکرون »
اينک به گوشه هايي از زندگاني حضرت زهراءسلام الله عليها که در تاريخ ثبت شده و به دست مارسيده نگاه مي کنيم و شيوه صحيح خانه داري و سلوک با شوهر و تربيت فرزند و خلاصه آنچه را وظيفه يک بانوي خانه و يک مادر نمونه است از او بياموزيم .
اولا از مجموع رواياتي که در حالات فاطمه سلام الله عليها وارد شده چنين استنباط مي شود که آن حضرت هميشه کار خانه را برکار خارج مقدم مي داشت و تا مي توانست از خانه بيرون نمي رفت و بلکه خرسند بود و دوست مي داشت حتي المقدور محيط بيرون را نبيند و با مردان تماس نداشته باشد در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده که فرمود : ميان علي عليه السلام و فاطمه سلام الله عليها رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم کارها را اين گونه تقسيم نمود که هر کاري که مربوط به داخل خانه است به عهده فاطمه سلام الله عليها و کارهاي خارج خانه به عهده علي عليه السلام باشد , فاطمه سلام الله عليها به قدري از اين تقسيم خوشحال شد که فرمود جز خدا کسي نمي داند تا چه اندازه من از اين تقسيم خوشحال شدم که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم کار مردان ( يا کاري که موجب تماس با مردان است ) از عهده من برداشت . در حديث ديگر از علي عليه السلام روايت شده که فرمود: روزي نزد رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نشسته بودم و آن حضرت از ما پرسيد : « اي شئ خير للمرائه » چه چيز است که براي زن بهتر از هر چيزي است ؟
ما نتوانستيم جواب آن را بگوئيم تا اين که از نزد آن حضرت پراکنده شديم و من به خانه نزد فاطمه سلام الله عليها آمدم و سوالي راکه پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم از ما کرده بود به او گفتم و اظهار داشتم ما جوابي نداشتم که بگوئيم فاطمه سلام الله عليها گفت : ولي من جواب آن را مي دانم آنگاه گفت : « خير للنساء ان لايرين الرجال و لايراهن الرجال » بهترين چيز براي زنان آن است که مردان بيگانه ( مرداني که روحاً مريض اند و با نظر بد به زنها نگاه مي کنند)را نبيند و مردان بيگانه آنها را نبينند .
علي عليه السلام گويد من به نزد رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم بازگشتم و به او گفتم : شما چنين سوالي از ماکرديد و پاسخش اين است. چه کسي آن رابه تو گفت ؟ فاطمه سلام الله عليها رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم از اين پاسخ به وجد آمده فرمود: « ان فاطمه بضعه مني » . براستي که فاطمه پاره تن من است .
و در روايت ديگري اين گونه است که رسول خداصلي الله عليه و اله و سلم از اصحاب سوال فرمود: در چه وقت است که زن مي تواند از هر وقت ديگري به خدا نزديکتر باشد اصحاب نتوانستند پاسخ دهند تااينکه مطلب به گوش فاطمه سلام الله عليها رسيد و او در جواب گفت « ادني ماتکون من ربها ان تلزم قعر بيتها » آن وقتي که ملازم قعر خانه خود باشد از هر زمان به خدا نزديکتر است در اين جا بود که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم فرمود« ان فاطمه بضعه مني» براستي که فاطمه پاره تن من است .
البته پاره تن نه تنها اين که يعني يک تکه ازگوشت من است بلکه يعني فاطمه شعبه اي از من است پرتوي از روح من است مثل من فکر مي کند و مثل من مي خواهد.
آري فاطمه سلام الله عليها تربيت شده خاندان وحي بود و به خوبي مي دانست که خانه يکي از سنگرهاي بزرگ اسلام است و زن اگر اين سنگر بزرگ را از دست بدهد نمي تواند خانه داري و تربيت فرزند را به خوبي انجام دهد و از همين رهگذر بودکه از اين موضع خرسند شد .
دختر يگانه شخص اول اسلام از کار کردن درخانه عار نداشت و از زيربار کارهاي دشوار خانه داري شانه خالي نمي کرد .
بدين جهت کار براو سخت شد من به او گفتم بهتر است خدمت پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم بروي و جريان رابرايش تعريف کني شايد خادمه اي براي تو تهيه کند تا درامور خانهداري به تو کمک کند فاطمه سلام الله عليها خدمت رسول خداصلي الله عليه و اله و سلم مشرف شد ديد پيغمبر با گروهي از اصحاب صحبت مي کنند خجالت کشيد حاجتش را عرضه کند بدون عرض حاجت به خانه برگشت پيامبرصلي الله عليه و اله و سلم احساس فرمودکه فاطمه سلام الله عليها حاجتي داشته لذا بامداد روز بعد به منزل ما تشريف آورد سلام کرد پاسخ داديم داخل خانه شد نزد مانشست فرمود فاطمه جان ديشب به چه منظوري منزل ما آمدي ؟ من عرض کردم خدمت شما برسد شايد شما خادمه و کمک کاري به او عنايت فرمائيد پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود : فاطمه سلام الله عليها مي خواهي عملي به شما تعليم کنم که ا زخادمه بهتر باشد وقتي خواستي به بستر بروي سي وسه مرتبه سبحان الله و سي وسه مرتبه الحمدلله و سي و چهار مرتبه الله اکبر بگو .
( حالا ببينيم چه رابطه اي بين اين اذکار با مسئله مهم و سنگين خانه داري و احساس مسئوليت است ؟ شايد اين روشنگر اين باسد که ذکر خدا وياد خدا و مخصوصا اين اذکار مقدس « سبحان الله , الحمدلله , الله اکبر » درگشايش کارها و اصلاح امور و آسان کردن و سبک نمودن با ر سنگين مسئوليتها و مشکلات موثر است ).
فاطمه سلام الله عليها در جواب پدر عرض کرد : از خدا و رسول راضي هستم .
درحديث ديگر يدارد که وقتي فاطمه سلام الله عليها از پدر تقاضاي کنيز نمود رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم گريه کرد و فرمود : فاطمه سلام الله عليها به خدا سوگند الان چهارصد فقير در مسمجد سکونت دارند که نه غذا و نه لباس دارند و مي ترسم اگر کنيز داشته باشي ثواب و اجر خدمت درخانه از تو فوت شود و بعد تسبيح زهراء سلام الله عليها را به او ياد داد .
در اهميت اين تسبيح در قرب الاسناد از امام صادق عليه السلام خطاب به شخصي مي فرمايد « يا ابا هارون انا نامر صبياننا بتسبيح فاطمه سلام الله عليها کما نامرهم بالصلوه فالزمه فانه لم يلزمه عبد فشقي »
ما به فرزندانمان تسبيحات فاطمه سلام الله عليها را ياد مي دهيم و امر مي کنيم که تسبيحات فاطمه سلام الله عليها را بگويند همان طور که آنها را امر به نماز مي کنيم خود را به اين امر وادار کن که هر بنده اي تسبيحات زهراء سلام الله عليها را نخواند به بدبختي مي افتد .
در مجمع البيان جلد هشتم از امام صادق عليه السلام اين گونه آمده که هر کس تسبيحات فاطمه سلام الله عليها را بگويد قطعا خدا را فراوان يادکرده است .

ربوبيت حضرت در مورد خدمتکار

هنگامي که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم در اين اواخر فضه را براي خدمت خانه به فاطمه سلام الله عليها داد حضرت کارهاي خانه را بين و خود و فضه تقسيم فرمود نه مانند يک استثمارگر همه کارها را به عهده خادمه بسپارد بلکه يک روز خودکارهاي خانه را انجام مي داد و فضه استراحت مي کرد و روز ديگر زهراءسلام الله عليها به کارهاي شخصي و بچه داري مي پرداخت و فضه کار مي کرد و حتي در روزهايي که نوبت فضه بود او را ياري مي کرد و چقدر عالي خدمتکار خود را تربيت نمود که بعد از شهادت خانمش به جز قران با کسي حرف نزد و اين خيلي مهم است و اين نيست جزانعکاس نور ولايت و از برکات و معجزات حضرت.

شوهرداري آن حضرت :

از نظر شوهر داري و حسن سلوک با شوهرانچنان فاطمه زهراءسلام الله عليها رفتار کرد که حضرت اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد : هر گز کاري نکردم که فاطمه سلام الله عليها خشمگين شود و فاطمه سلام الله عليها هرگز کاري نکرد که مرا خشمگين کند .
و نيز مي فرمايد : هرگاه به خانه مي آمدم و به فاطمه سلام الله عليها نگاه کردم تمام غم و اندوهم برطرف شد واقعا يک زن مسلمان بايد چنين باشد که رفتار او و حسن برخوردش با شوهر آن گونه باشد که جبران خستگي ها و سختي هاي شوهر را درخارج از منزل بنمايد . زهراي عزيز سلام الله عليها از مسئوليت سنگين و حساس خويش خبر داشت و از حدود تاثير و نفوذ زن د رروحيه شوهر کاملا مطلع بود مي دانست که زن داراي چنان نفوذ و قدرتي است که به هر طرف خواست مي تواند شوهر را ببرد و مي دانست که ترقي يا عقب ماندگي , سعادت يا بدبختي مرد تا حدود زيادي به روحيات و چگونگي رفتار زن بستگي دارد , خبر داشت که خانه به منزله سنگر و آسايشگاه است که وقتي مرد از ميدان مبارزات زندگي و برخورد با حوادث خارج از منزل خسته مي شود و به خانه پناه مي برد تا تجديد نيرو کند زن بايد با حسن برخوردش جبران خستگي هاي او را بنمايد و رياست اين آسايشگاه به عهده زن واگذار شده است که موسي بن جعفر عليه السلام مي فرمايد : « جهاد المره حسن التبعل» جهاد زن نيکو شوهردار اوست .
فاطمه سلام الله عليها هرگز بدون اجازه علي عليه السلام از خانه خارج نشد و او را غضبناک نکرد زيرا مي دانست که اسلام مي گويد : هر زني که شوهرش را غضبناک کند خداوند نماز و روزه او را قبول نمي کند تا شوهر را راضي کند هرگز در خانه علي عليه السلام دروغ نگفت خيانت نکرد و هيچ گاه از دستوراتش تخلف و سرپيچي نکرد آنقدر رعايت ادب و احترام نسبت به همسر عاليقدرش داشت و آنقد رايثار و فداکاري نسبت به همسرش داشت که حتي در تمام اين چند سالي که در خانه علي عليه السلام زندگي کرد اصلا چيزي از او درخواست نکرد مبادا که او نتواند تهيه کند و خجالت بکشد و گويا در يک موقعيت جنگي بوده که حضرت زهراء سلام الله عليها دو روز بودکه خود و بچه هايش گرسنه بودندو مختصر غذائي راکه تهيه کرده بود براي شوهرش مي برد و چنان رفتار مي کرد که علي عليه السلام در خلال آن دو روز متوجه ماجرا نشده بود تا روز سوم شد اميرالمومنين عليه السلام به فاطمه سلام الله عليها فرمود « يا فاطمه هل عندک شئ تغذينه»
اي فاطمه سلام الله عليها آيا نزد تو طعامي هست ؟ قالت لا عرض کرد نه قسم به خدايي که پدرم را به نبوت و شمارابه وصيت گرامي داشت دور وز است که ما طعامي نداشته ايم اميرالمومنين عليه السلام فرمود : چرا مرا از اين موضوع با خبر نکردي تا چيزي تهيه کنم ؟ فاطمه سلام الله عليها در جواب مي گويد : من از خدا حيا مي کنم که مبادا از شما چيزي بخواهم و بر شما تکليفي بکنم و شما توان آن را نداشته باشيد .
در جاي ديگر مي فرمايد : پدرم به من وصيت فرمود که مبادا از شوهرت علي عليه السلام چيز يخواهي که او نتواند تهيه کند و خجالت بکشد .
واقعا بانوانمان بايد درس حسن سلوک با شوهر را ازچنين بانوئي بياموزند که دروايت دارد :
« ايها المراه ام توفق بزوجها و حملته علي مالايقدر و مالا يطيق لم يقبل الله صلواته و لا صيامه و تلقي الله و هو عليها غضبان »
هر زني که با شوهر خود مدارا نکند و کاري که فوق تحمل او باشد بار او تحميل کند خداوند از چنين زني هيچ عبادتي را قبول نمي کند و خدا را ملاقات مي کند در حالي که خدا براو غضبناک است .

و اما از نظرتربيت فرزند :

يک کلاس عالي و نمونه تربيت اسلامي کودک در خانه زهراءسلام الله عليها تاسيس شد اين کلاس باهمکاري شخص دوم اسلام و بانوي اول اسلام يعني علي عليه السلام و فاطمه زهراءسلام الله عليها اداره ميشد و شخص اول اسلام يعني پيغمبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم رسما برآن نظارت داشت. اصول تربيتي و برنامه آن مستقيما از جانب پروردگار جهان نازل مي گشت . بهترين برنامه هاي تربيتي اجراشد و برجسته ترين افراد را تربيت نمود و چنان درس محبت , ايثار , از خودگذشتگي , ايمان , تقوا و معنويت به انها َآموخت و شخصيت آنهاراپرورش داد که هر کدام از فرزندانش شايستگي رهبري جامعه را پيدا نمودند .

عبوديت فاطمه سلام الله عليها د ربعد حجاب و پوشش از اجنبي

در تفسير منهج الصادقين است که روزي رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم در حجره فاطمه سلام الله عليها بود ابن مکتوم که مردنابينائي بود وارد شد فاطمه سلام الله عليها فورا پنهان شد بعد که ابن مکتوم رفت برگشت خدمت رسول خداصلي الله عليه و اله و سلم حضرت از او سوال کردن چرا پنهان شدي ابن مکتوم که نابينا است در جواب عرض کرد اگر او مرانمي بيند من او را مي بينم و ديگر آنکه بوي مرا استشمام مي کند .
بايد توجه داشت که در اسلام شرکت زنان در مجامع براي رفع نيازمني هاي ضروري و احقاق حق و حتي مجالس مذهبي و تحصيل علم منع نشده ولي براي خارج شدن زن از خانه شرايط و ضوابطي در مورد برخوردبا اجنبي مقرر شده از جمله :
?-کنترل نگاه همان گونه که قران مي فرمآيد : « و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن » امام صادق عليه السلام مي فرمود « النظر سهم من سهام ابليس مسموم و کم من نظره اورثت حسره طويله » نگاه به نامحرم تير زهرآلودي است که از تيرهاي شيطان و چه بسا يک نگاه که باعث حسرتهاي طولاني مي شود .در روايت ديگر آمده : « من ملا عينيه من الحرام ملا الله عينه يوم القيامه من النار الا ان يتوب و يرجع »
کسي که چشمهاي خودرا ازنگاه حرام پرکند خداوند چشمان او را از آتش پرمي کند جزآنکه توبه و بازگشت به سوي خدا کند.
« لکل عضو من ابن آدم حظ من الزنا فالعين زناه النظر »
درروايت ديگر آمده هيچ عضوي نيست مگر آنکه براي ان بهرهاي اززنا است و زناي چشم نگاه به نامحرم است .
?-رعايت حجاب کامل اسلامي که در سوره احزاب آيه 58 مي فرمآيد :
« يا ايها االنبي قل لازواجک و بناتک و نساء المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلک ادني ان يعرفن فلا يوذين و کان الله غفورا رحيما»
اي پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم به همسرانت و دخترانت و زنان مومنين بگو که جلبابهاي خود را برخويش فروافکند اين کار بهترين وسيله اي است که زنها ( به عفت و حريت ) شناخته شوند و مورد تعرض و اذيت ( مردان هوسران ) قرار نگيرند.
حجاب باعث شخصيت زن و بالابردن ارزش و مقام او و محمفوظ بودن گوهر عفت و تقواي اوست .
يگانه بانوي ايراني حاجيه خانم امين قدس سرها يک سخن زيبائي درمورد زن ازکتاب روش خوشبختي مي فرمايد :«زن موجود جميل و ظريفي استکه مظهر جمال خلقت است » يعني جمال خلقت در وجود زن تجلي پيداکرده و لذا اسلام خواسته است که زن مانند گوهري گرانبها در داخل گنجينه حجاب مستور باشد تا بتواند ازآفات و بليات محفوظ بماند و ازآن استعدادهائي که خداوند براي تامين سعادت در وجودش نهاده بهره برداري کند و به کمال مطلوب خودبرسد و وجودش منشأ آثار ارزنده و مظهر ربوبيت پروردگار باشد و واقعا چه کلام ارزنده اي است فرمآيش حضرت زهرآءسلام الله عليها که مي فرمايد : بهترين چيز براي زن آن استکه نه او مرد اجنبي را ببيند و نه مرد اجنبي او را ببيند.
جدا اگر زن بخواهد همسر شايسته براي شوهرش و مادر عفيف و صالحه اي براي فرزندان باشد و اگر بخواهد باآسايش و آرامش روان زندگي کند و درکانون خانواده اش صفا و محمبت و گرمي و نشاط بيافريند و گوهر سعادت را به دست آورد هر چه برنامه حمجاب و عفاف و تقوا را بيشتر رعايت کند آسوده تر و سعادتمندتر است .
?- قران دستور مقنعه مي دهد ( اضافه بر جلباب ) در سوره نور آيه 31 مي فرمايد :
« و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن » اي پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم به زنها بگو بايد مقنعه هاي خودرابرگردن هايشان بيندازند .
?- قران دستور مي دهد که زنها زينت و آرايش خودرا از اجنبي پنهان دارند در سوره نور آيه 31 مي فرمايد :« ولايبدين زينتهن الالبعولتهن او ابائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخواتهن اوبني اخواتهن او بني اخوانهن او نسائهن ...»زنها نبايد آرايش خود را آشکار کنندمگر براي شوهرانشان يا پدران خوديا پدران شوهريا پسران خود و يا پسران شوهر يا برادران يا پسران برادران يا پسران خواهران يازنان خود(زنان مسلمان )
?- قران دستور مي دهد که زنها پاهاي خودرا محکم به زمين نزنند در سوره نورآيه 31 ميفرمآيد:« ولا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن»
از اين جا مي توان دريافت که طرز راه رفتن , لباس پوشيدن , رنگ لباس و لحن سخن گفتن بايد آن چنان آميخته با سنگيني و متانت باشدکه جلب توجه مردان بيگانه نشود .بنابراين يکي از مفاهيم متعالي حجاب , سنگيني و متانت د ربرخوردهاي بين زن و مرد است .
?-از ديدگاه اسلام بايد بين زن و مرد اجنبي حريمي باشد قران مجيد مي فرمايد »:«واذا سئلتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن »
و وقتي چيزي از رنها مي خواهيد سوال کنيد ( و بگيريد) از پشت پرده بگيريد که اين عمل پاکيزه تر است براي دلهاي شما و دلهاي آنان .
اين مسئله مخلوط بودن زن و مرد در مجامع ,بلائي است برا ي جامعه .
?- درمورد سخن گفتن با اجنبي , قران ضابطه دارد , اسلام نمي گويد زن حق ندارد با مرد اجنبي سخن بگويد ولي چندنکته را خاطرنشان فرموده :
?-بيش از حد ضرورت حرف نزند , ?-با نامحرم شوخي نکند.درروايت است : من فاکه امراه لايملکها حبسه الله بکل کلمه کلمها في الدنيا الف عام . کسي که با نامحرم شوخي کند خدابراي هر يک کلمه اي هزار سال او را در قيامت زندان مي کند.
?-صدارا نرم و نازک نکند چنانچه در سوره احزاب آيه 31 مي فرمايد :« فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض و قلن قولا معروفا» با مردان اجنبي نرم و نازک سخن نگوئيد که مبادا آنکس که دردلش بيماري ( هوي و هوس ) باشد به طمع افتد و آنگونه که پسنديده خدا باشد سخن بگوييد.
اينکه ببينيم باکمال تاسف در جامعه ما و دريک کشور اسلامي که آن قدر براي پاسداري از اسلام و قران خونهاداده شده چقدر شهيدو مفقودالاثر و مفقودالجسد و اسير داده شده يک عده مردم خواب که مست هواپرستي و شهوتراني هستند و هيچ توجهي به مسئوليتها ندارند دوباره به تبرج و جلوه گري زمان جاهليت ارتجاع نموده اند همان گونه که قران مجيد در سوره احزاب آيه 32 مي فرمايد : « ولا تبرجن تبرج الجاهليه الاولي » جلوه گري نکنيد مانند جلوه گري زمان جاهليت اول.
حالاچرا قران مي فرمايد: جاهليت اول اين معنايش اين است که يک جاهليت ديگري هم به دنبال جاهليت قبل از اسلام هست و آن جاهليت آخرالزمان است چنان چه اين مطلب در روايتي امده است و از اخبار و احاديث استفاده مي شود که درآخرالزمان و قبل از ظهور حضرت بقيه الله ارواحنا له الفداء مسئله بي حجاب و بدحجابي خيلي شيوع پيدا مي کند.
« روي اصبغ بن نباته عن اميرالمومنين عليه السلام قال سمعت يقول تظهر في آخرالزمان واقتراب الساعه و هو شرالازمنه نسوه کاشفات عاريات متبرجات خارجات من الدين داخلات في الفتن مائلات الي الشهوات مسرعات الي اللذات مستحلات للمحرمات في جهنم داخلات خالدات »
اصبغ بن نباته از اميرالمومنين عليه السلام روايت مي کندکه : در آخرالزمان که بدترين زمانهاست زناني ظاهر مي شوند برهنه و عريان خودراآرايش ميکنند از دين خارج مي گردند در فتنه ها داخل ميشوند و مايل به شهوات هستند با سرعت به سوي لذتها مي شتابند محرمات الهي را حلال مي شمارند اينها براي هميشه د رجهنم خواهند بود .
قال رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم « سيأتي علي الناس زمان ....نسائهن کاسيات عاريات رووسهن کا سمنه الابل البخت العندهن فانهن ملعونات»
رسول اکرم صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: به زودي برمردم زماني ميآيد ...زنان آنهاپوشيده و درعين حال برهنه اند سرهاي انها مانند کوهان شتر بالاآورده اين زنها را لعنت کنيدکه آنها ملعون حق تعالي هستند.
همانگونه که ملاحظه مي شود حديث اول درمورد بي حجابي است و حديث دوم درمورد بدحجابي است زيرا منظور از «کاسيات عاريات » اين است که در عين پوشيدگي برهنه است چنان که مصاديقش در زمان ماکاملامشهود است .
قران مجيد در سوره انعام آيه 152 مي فرمآيد :
«ولاتقربوالافواحش ماظهر منها و ما بطن » نزديک فواحش (گناهان زشت و بزرگ ) نرويد چه فواحشي که ظاهر باشد و چه پنهان باشد . امام باقرعليه السلام د رذيل اين آيه مي فرمايد : منظور از ما ظهر منها همان زنا و منظور از مابطن همان دوستي مردان و زنان اجنبي به نحو معاشقه است . به اميد آن روزي که زنان ما اصالت و هويت گمشده خودرا بازيابند و به مسئوليتها و تعهدات و تکاليف الهي پايبند و متعهد گردند و به کمال انسان و سعادت حقيقي نائل آيند .

بعد اقتصادي در زندگي حضرت

حضرت فاطمه سلام الله عليها در زندگي اقتصادي هماره رعايت مساوات و مواسات با طبقه ضعيف و محروم را مي کرد و يک زندگي ساده و بي آلايش و دورا زتکلف و تجمل داشت با آنکه اين خانواده فقير نبودند ولي جهت برابري با طبقه محروم اين چنين در دنيا ساده زيستن را اختيار نمودند براي شاهد اين مدعا دو دليل اشاره مي شود:
?- موقعي که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم براي مبارک باد فاطمه سلام الله عليها به خانه آن محضرت رفتند فاطمه زهراءسلام الله عليهاعرض کردند: که زنان قريش مي گويند پيغمبر مرد فقيري را به دامادي اختيار کرد . رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: اي فاطمه سلام الله عليها پدرو شوهر تو را در شمار فقرا نتوان گرفت ( پدر و شوهر تو فقيرنيستند) همه دفائن و خزائن زمين را به من عرضه نمودند و من نپذيرفتم و جز بندگي به درگاه خدا و قرب حق تعالي را خواستارنشدم .
?- فاطمه سلام الله عليها ماليه و اوقاف و صدقات زيادي داشت همين درآمد فدک حضرت در هر سال بيست و چهار هزار دينار و به قولي هفتاد هزار دينار نوشته اند که هر دينار ي يک مثقال طلا باشد ولي فاطمه سلام الله عليها از درآمد فدک خودش هيچ استفاده نمي کرد و تمام آنها را در راه خدا انفاق مي نمود.
بانوي اسلام خواست يک زندگي زاهدانه و ساده و بي الايش داشته باشد تا تمام طبقات محروم جامعه اسلامي تا قيامت وقتي زندگي زهراسلام الله عليها را در نظر مي گيرند دلشان آرام گيرد و بگويند رئيس کاروان ما و حجت الهي و سيده زنان عالم يعني صديقه کبري سلام الله عليها هم زندگي ساده و بي تجمل و زاهدانه داشت .
فاطمه زهرايءسلام الله عليها مرتبه بالا و والائي را در زهد دارابود زهد يعني وابستگي نداشتن به دنيا , رهائي و آزادي از قيودمادي و علائق نفساني و دنيوي و هر چه شوق انسان نسبت به آخرت و امورمعنوي زيادتر باشد زهد او در دنيا زيادتر خواهدبود هر چه آخرت در نظراو بيشتر عظمت يابد دنيا در نزد او کوچگ و حقير خواهد شد و هر چه انسان کاملتر باشد و علم وايمان و معرفتش نسبت به پروردگار با عظمت زيادتر گردد و ارزشهاي معنوي را بيشتر درک کند لذتها و وابستگي هاي مادي و ارزشهاي کاذب دنيا در نظرش کوچکتر مي شود.
بازي کردن اطفال را ديده ايد که بااشياء ارزان قيمت باز مي کنند گاهي باهم مسابقه مي دهند و گاهي با هم دعوا مي کنند ولي موقعي که عقل آنان رشد پيدا مي کنند و ادراکاتشان قوي تر مي شود مي بينيد که از اين بازيها دورتر مي گردند و برگشتن به سن کودکي و پرداختن به آن بازيها را منافي با سنگيني و وقار مي دانند بلي اولياء خدا نطز همين گونه اند آنان به سرگرمي هاي دنيوي به نظر تحقير و خواري مي نگرند و قلوبشان بدوستي دنيا و آنچه در دنيا است تعلق نمي يابد و دينار را براي دنيا دوست نمي دارند بلکه دنيا را براي آخرت دوست مي دارند ( دنيا براي آنان هدف نيست بلکه گذرگاه و به منزله مدرسه است براي طي مراحل کمال به دنيا نظر استقلالي ندارند بلکه نظر مرآتي دارند زندگي دنيا را براي آن دوست مي دارند که عبادت و پرستش پروردگار را بنمايند مال را دوست مي دارند که بتوانند درراه خدا انفاق کنند و شکمهاي گرسنه را سير کنند و بدنهاي برهنه را بپوشانند و مضطر رانجات دهند و به فرياد درماندگان برسند ) با توجه به اين مقدمه به سادگي مي توانيم اساس زهد را در مورد فاطمه زهراءسلام الله عليها دريابيم که چرا اين بانوي بزرگوار , زهد در دنيا داشت؟ زيرا ايشان دنيا را خوب مي شناختند و به حيات اخروي نيز به روشني علم داشتند و لذا لذتها و ارزشهاي معنوي و فضائل و کمالات انساني و ايثار و به کمک ديگران شتافتن را انتخاب نمود و ثروت و مال در نظرش خوار بود و از خوشگذراني و ولخرجي نفرت داشت .
براي زهد فاطمه سلام الله عليها موارد گوناگوني از امتحانات عالي پيش امد و او درتمام آنها امتياز و برجستگي خود را نشان داد و بسيار عالي از عهده آزامايش برآمد .
از جمله موارد : ايثار ايشان نسبت به مسکين و يتيم و اسير بود که داستانش را قبلا بيان کرديم و ديگر ازموارد تجلي زهد فاطمه زهراءسلام الله عليها بخشيدن پيراهن عروسي است که اين روايت را حتي علماء عامه نيز روايت کرده اند که پيامبراکرم صلي الله عليه و اله و سلم براي جهيزيه فاطمه سلام الله عليها پيراهني تهيه فرمود در شب عروسي سائلي امد و از زهراسلام الله عليها پيراهن خواست فاطمه زهراءسلام الله عليها پيراهن نو خود را درآورد و به او داد و خودپيراهن کهنه پوشيد .
بعدا که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم از او سوال فرمود چرا پيراهن کهنه را ندادي عرض کرد من مي خواستم به شما تأسي کنم آن موقعي که سائلي آمد و شما لباس منحصرتان را به او داديد و خود را با حصير پوشانديد و من مي خواستم به شما شباهتي پيداکنم « ولکم في رسول الله اسوه حسنه »
و در روايت ديگري آمده که عرض کرد خواستم به اين آيه عمل کنم : « لن تنالواالبر حتي تنفقوا مماتحبون » 92 آل عمران يعني هرگز به نيکي نمي رسيد تا از آنچه که دوست داريد انفاق کنيد در اين موقع جبرئيل نازل شد و به پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم عرض کرد خداوند به تو سلام مي رساند و به زهراسلام الله عليها سلام مي رساند و مي فرمايد که هر چه زهراسلام الله عليها بطلبد ما به او مي دهيم فاطمه سلام الله عليها عرض کرد هيچ نمي خواهم جز خدمت حق تعالي و بقاي رحمتش را دردارالسلام .
و ابن جوزي نقل ميکند که درهمان شب زفاف هم بعد از آن ايثار مهمي که فاطمه زهراءسلام الله عليها نمود جبرئيل به محضر رسول اکرم صلي الله عليه و اله و سلم آمد و عرض کرد يا رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم پروردگارت سلام مي رساند و نيز فرمان داده که به فاطمه سلام الله عليها سلام برسانم و براي فاطمه سلام الله عليها توسط من جامه اي از ديباي سبز از جامه هاي بهشتي فرستاده است .
و نيز از مواردي که ايثار فاطمه سلام الله عليها رانشان مي دهد جريان بخشيدن آن گردن بند به سائل که سائل آن را فروخت و هم سير شد و هم پوشاک و لباس تهيه کرد و هم غني شد و هم عاقبت به صاحبش برگشت . ديگر آنکه فاطمه سلام الله عليها در تمام نه سالي که درخانه علي عليه السلام بود از او خواهش نکرد مبادا که قدرت نداشته باشد و خجالت بکشد .
بکي از مواردي که درزندگي اقتصادي اين بانوي بزرگ اسلام بسيار چشم گير است مسئله مهريه و جهيزيه آن حضرت است .
البته اين راهمه مي دانيم که طبق دستور اسلام کسي نمي تواند زني رابدون مهريه به عقد ازدواج خويش درآورد و اين احترامي است که اسلام براي زن مقدر فرموده اما ازآن سو سفارش کرده که تامي توانيد مهريه راکم قرار دهيد و از سنگين کردن مهريه احتراز کنيد و طبق حديثي از رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نقل شده مي فرمآيد « افضل نساء امتي اصبحهن وجها و اقلهن مهرا» يا در حديث ديگري آمده « ابرکهن اقلهن مهرا» پربرکت ترين زنان آنهايي هستندکه مهريه شان کمتر از ديگران باشد .
اين بدان جهت است که مسئله ازدواج يک مشکل ومعمائي براي جوانان نشود و موضوع مهريه مانعي سرراه ازدواج نباشد تا در نتيجه اين همه فساد و آلودگي در اجتماع به با آورد . اسلام مي گويد وقتي جواني را ازنظر ديانت و عفت و اخلاق پسنديد به او زن بدهيد و مال و منال را پايه و اساس ازدواج قرارندهيد زيرا با ديانت و اخلاق مال به دست مي آيد ولي با مال و منال نمي توان ديانت و اخلاق را خريداري کد .
در اين زمينه به چند حديث اشاره مي کنيم :
« قال رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم لا تنکح المراه لجمالها فلعل جهالها يرديها و لا لمالها فلعل مالها يطغيعا و انکح امراه لدينها »
رسول اکرم صلي الله عليه و اله و سلم مي فرمايد زن را برا ي زيبائيش به همسري مگير زيرا ممکن است جمال زن باعث پستي و سقوط اخلاقي اش شودو هم چنين به انگيزه مالش با وي ازدواج مکن زيرا مال ممکن است باعث طغيان او گرددد بلکه به سرمايه دين و ايمانش متوجه باش و بازن با ايمان ازدواج کن
« عن النبي صلي الله عليه و اله و سلم من نکح امراه حلالا بمال حلال غير انه اراد به فخرا و رياء و سممعه لم يزده الله بذلک ابا ذلا و هوانا »
پيغمبراکرم صلي الله عليه و اله و سلم مي فرمايد : اگر کسي زني را با مال حلالي به همسري قانوني خود ردآورد ولي هدفش از اين ازدواج فخر فروشي و ريا کاري و خودنمائي و شهرت طلبي باشد خداوند از اين ازدواج جز برذلت و پستي او نمي افزايد.
پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم که خود معلم اين مکتب مقدس بود هنگامي که مي خواست براي زهراءسلام الله عليها مهريه و صداقي تعين کند از اميرالمومنين علي عليه السلام پرسيد آيا چيزي داري که در برابر آن فاطمه سلام الله عليها را به ازدواج تو درآورم ؟
علي عليه السلام عرض کرد : پدرو مادر م به قربانت تو خود اززندکي من با خبري که جز شمشيري و زرهي و شتر آبکشي چيز ديگري ندارم
رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم فرمود اماشمشير که مورد حاجت و نياز تو است و بايد به وسيله آن در راه خدا جهاد کني و با دشمنان خدا بجنگي و اما شتر ابکش را هم که بايد با آن نخلستانهارا آب دهي و براي خاندانت آبکشي کني و در مسافرت با ر خود را برآن بار کني ولي زره را مي تواني صداق قرار دهي و من فاطمه سلام الله عليها را در مقابل همان زره به عقد ازدواج تو در مي آورم .
علي عليه السلام زره را مهريه زهراءسلام الله عليها قرار داد و رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم دستور داد تا آن را بفروشد و پولش را نزد آن حضرت بياورد.
علي عليه السلام زره را فروخت و پول آن را که چهارصد درهم يا چهارصدو هشتاد يا پانصد درهم بود به نزد پيغمبر آورد و در حديثي از علي عليه السلام نقل شده که فرمود : وقتي پولهاي را د ردامان رسول خداصلي الله عليه و اله و سلم ريختم نه پيغمبر از من پرسيد که اين پولها چقدر است و نه من به او چيزي در اين باره گفتم .
رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم دستورداد که بااين پول اسباب خانه و لوازم زندگي و لباس و به اصطلاح جهيزيه اي براي زهراي اطهرسلام الله عليها تهيه کنند .
کساني که براي خريد جهيزيه به بازار رفته بودند اشياء نامبرده را برداشته به خانه پيغمبر آوردند وقتي آنها راپيش روي پيغمبرخدا صلي الله عليه و اله و سلم گذاشتند و آنها را مشاهده کرد اشک از ديدگانش جاري گرديد آن گاه سربه سوي اسمان بلندکرده و عرض کرد « اللهم بارک لاهل بيت جل آنيتهم الخزف » خدايا اين زندگي را براي خانداني که بيشتر ظرفهايشان گلي است مبارک گردان .
اينک ببينيم آيا کساني که آن همه بودجه هاي گزاف و بي حساب صرف تهيه جهيزيه دختران مي کنند آيا اينها پيرو خط فاطمه سلام الله عليها هستند؟ آيا اينها شيعه فاطمه اند ؟ آيا اين جهيزيه ها باعث خشم خداوند و فاطمه زهراسلام الله عليها نخواهد بود ؟ شخصيت و ارزش به ايمان و تقوي و فضائل و کمالات اخلاقي و روحي و معنوي است به اميد آن روزي که جامعه اسلامي از لوث اين انحرافات پاک گردد و همه مدعيان تشيع به اين اسوه هاي الهي تأسي کامل پيدا کنند و به سعادت و کمال و رشد انساني برسند.

بانو مجتهده خانم ف – مدرس هاشمي
مدرس هاشمي

یک بسیجی بازدید : 39 چهارشنبه 22 خرداد 1392 نظرات (0)

چکیده

فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان کودکی در کانون اصلی مبارزه، با طعم سختی‏ها و مشکلات آشنا شد. هیچ‏کس مانند او شاهد زحمت‏های طاقت‏فرسا و شبانه‏روزی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نبود. او در خلوت‏های پیامبر، درد دل‏های پدر را به گوش جان می‏شنود و همانند مادری دل‏سوز سر حضرت را بر دامن می‏گرفت و آرام‏بخش دلش می‏گشت تا آن‏جا که پدرش به وی لقب «ام‏ابیها» داد. در این مقاله، به زندگی آن بزرگوار می‏پردازیم.

فاطمه علیهاالسلام ، مادر پدر، همسر علی علیه‏السلام

حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیک‏ترین نسبت را با رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود که نسل پاک نبوی از طریق او ادامه یافت. احترام شگفت‏انگیز پیامبر به دخترش، از شخصیت ممتاز او حکایت داشت و سفارش‏های مکرر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به مؤمنان درباره حفظ حرمت او و احترام ویژه به آن بانوی والامقام، منزلت عالی او را برای همگان روشن ساخته بود.
حضرت زهرا علیهاالسلام ، همسر امیرمؤمنان علی علیه‏السلام بود که دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام به شمار می‏رفت. شناخت صدیقه طاهره از امیرمؤمنان، عمیق‏ترین شناخت‏ها بود. دیگران فقط شعاعی از صفات نیک علی را دیده بودند، ولی او با تمام وجود از اخلاص علی علیه‏السلام و سوز دل او آگاه بود.

جلوه‏ای از وجود زهرا علیهاالسلام در آیینه قرآن

بدون تردید، مطلوب‏ترین سخن درباره حضرت زهرا علیهاالسلام ، کلام پروردگار جهانیان است. قرآن کریم، فاطمه علیهاالسلام را کوثر محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏داند. کوثر معنایی گسترده دارد؛ یعنی خیر فراوان، ولی بسیاری از بزرگان علمای شیعه و اهل سنت، یکی از روشن‏ترین مصداق‏های آن را وجود مقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام دانسته‏اند.
در شأن نزول سوره کوثر آمده است که مشرکان، پیامبر اسلام را به بی‏نسلی متهم کردند. قرآن با رد سخن آنها می‏گوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده می‏شود که این خیر فراوان، همان فاطمه‏زهرا علیهاالسلام است که نسل رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از راه همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت. مفسران یادآور شده‏اند اینکه این سوره خبر می‏دهد پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، بی‏فرزند نخواهد بود و نسل و دودمان او فراوان خواهد شد، یکی از جنبه‏های اعجاز قرآن است.

فاطمه، اسوه عالم

آنچه فاطمه علیهاالسلام را نمونه کرده، کامل بودن او در همه جنبه‏های نیک بشری است. اسوه‏های الهی همواره از دیگر افراد بشر در کمالات انسانی پیش‏قدم هستند. ما هر چه بکوشیم، نمی‏توانیم به افق فضیلت‏های آنان برسیم، ولی باید در مسیر آن بزرگواران حرکت کنیم. شاید به همین دلیل است که حضرت مهدی علیه‏السلام در آخرالزمان، فاطمه علیهاالسلام را اسوه و الگوی خود می‏خواند؛ زیرا رفتار و گفتار فاطمه علیهاالسلام ، به نیازها و مسائل جامعه امام‏زمان علیه‏السلام پاسخ می‏دهد.

لالایی بیداری

فاطمه زهرا علیهاالسلام زمانی که با فرزند خود، حسن مجتبی علیه‏السلام نجوای مادرانه داشت، اشعار زیبایی می‏سرود. ایشان در شعری به فرزندش می‏فرماید: «حسن جان! مانند پدرت علی باش و ریسمان را از گردن حق بردار و خدای صاحب نعمت و احسان کننده را بپرست و با افراد بدخواه و کینه‏توز دوستی مکن».
حضرت فاطمه علیهاالسلام در آغاز سخن خود با فرزندش به یک نکته مهم تربیتی اشاره دارد. ایشان حضرت علی علیه‏السلام را که بهترین و کامل‏ترین الگو برای انسان است، به فرزندش می‏شناساند و می‏فرماید از او سرمشق بگیر. در بخش دیگری از این شعر، حضرت به مهم‏ترین مسئولیت اجتماعی انسان اشاره می‏کند و فرزندش را به حق‏طلبی و احیای حقوق دیگران فرا می‏خواند.

اهمیت تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام

تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام که پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آن را به یگانه دختر خود آموزش داده است، جایگاه و اهمیت خاصی دارد. امام باقر علیه‏السلام فرمود: «خداوند در میان حمدها به چیزی بافضیلت‏تر از تسبیح فاطمه علیهاالسلام عبادت نشده است.» امام صادق علیه‏السلام نیز فرمود: «سوگند به خدا، اگر چیزی بافضیلت‏تر از تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام بود، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آن را به فاطمه می‏آموخت».

اهتمام فاطمه علیهاالسلام به احادیث نبوی

حضرت فاطمه علیهاالسلام در پاسخ کسی که حدیثی از پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درخواست کرده بود، فرمود: پدرم می‏فرماید: «کسی که همسایه از آزارش در امان نباشد، از مؤمنان نیست. هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه‏اش را آزار نمی‏دهد. هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید حرف خوب بگوید و گرنه ساکت باشد. خدای متعالی افراد خیرخواه، بردبار و باعفت را دوست دارد و شخص بد زبان، سست و لج‏باز را دشمن می‏دارد».

پرواز به سوی سفر ابدی

حضرت فاطمه علیهاالسلام هنگام رحلت، به امام علی علیه‏السلام وصیت کرد مرا تنها نگذار و بر بالینم بنشین و سوره یاسین تلاوت کن. چون این سوره به پایان رسد، عمر من نیز پایان خواهد یافت. امام علی علیه‏السلام در حالی که می‏گریست، به تلاوت قرآن پرداخت. وقتی سوره یاسین به پایان رسید، نفس‏های فاطمه علیهاالسلام سنگین شد. در این حال دوبار چشمانش را گشود و دوبار سلام داد: «سلام بر تو ای جبرئیل! سلام بر شما ای فرشتگان. ای پروردگار! به‏سوی تو می‏آیم.» آن‏گاه روحش به آسمان‏ها پرواز کرد.
مردم مدینه، عزادار ریحانه پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شدند و منتظر بودند بر جنازه او به نماز بایستند، ولی ابوذر خطاب به آنان گفت: «به خانه‏هایتان بازگردید که جنازه گل رخشنده پیامبر گرامی پس از این به خاک سپرده می‏شود» و آنان با شنیدن این سخن پراکنده شدند.

یک بسیجی بازدید : 48 چهارشنبه 22 خرداد 1392 نظرات (0)

 حضرت فاطمه (علیها السّلام)، در روز جمعه، بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت به دنیا آمد. مادرش خدیجه (علیها السّلام)، نخستین زن مسلمان و پدرش حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله) ، پیامبر گرامی اسلام بود. فاطمه(علیها السّلام) در خانه¬ای بدنیا آمد که محل رفت و آمد فرشتگان وحی بود. همچنین،نخستین مسلمانانی که به یکتایی خدا ایمان آورده بودند، به آن خانه می¬آمدند تا آموزه¬ها و دستورهای جدید اسلام را از پیامبرشان بیاموزند. مشرکان مکه می¬کوشیدند با آزار و شکنجه دوستان پدرش، جلوی مسلمان شدن آن¬ها را بگیرند، ولی وقتی موفق نشدند، آن ها را در محلی به نام شعب ابوطالب محاصره اقتصادی کردند؛ یعنی دیگر کسی حق نداشت با مسلمان¬ها معامله¬ای بکند، به آن ها غذا یا چیزی بفروشد یا کالایی از آن¬ها بخرد.
مدتی از شیرخوارگی فاطمه(علیها السّلام) درشعب ابوطالب سپری شد. او در آن جا راه رفتن سخن گفتن را فراگرفت. روزگار سختی بود. گرمای آفتاب، گرسنگی و تشنگی، سرما و ناامنی و بیشتر از همه ترس در خطر افتادن جان پیامبر، موجب نگرانی همه شده بود. گاه وقتی فاطمه نیمه شب بیدار می¬شد، دوستان پدرش را شمشیر به دست می¬دید که مواظبند تا کسی به پدر آسیبی نرساند.
فاطمه (علیها السّلام) پنج ساله بود که محاصره اقتصادی در شعب ابوطالب پایان یافت و همه از این که به خانه نزد خانواده¬هایشان باز می¬گشتند، خوشحال بودند. پس از مدتی در حالی که فاطمه(علیها السّلام) شش سال بیشتر نداشت ، مادر مهربانش خدیجه و پس از مدتی ، ابوطالب(علیه السّلام) از دنیا رفتند.فاطمه(علیها السّلام) از دوری مادر بسیار غمگین و ناراحت شد. با رفتن خدیجه و ابوطالب، پیامبر نیز طرفداران و حامیان بزرگ خود را از دست داد.درزمان زنده بودن آن دو بزرگوار، کفار مکه به احترام خدیجه و ابوطالب که از ثروتمندان و بزرگان شهرشان بودند، کاری به پیامبر نداشتند،ولی پس از رفتن آن ها کینه¬ها و دشمنی¬هایشان را آشکار کردند و به آزار و اذیت پیامبر پرداختند.
یک روز مشرکان شکمبه شتری را بر سر پیامبر انداختند. وقتی فاطمه(سلام الله علیها) با خبر شد، با عجله به سوی مسجد رفت و با دست¬های کوچکش لباس سر و صورت پدرش را تمیز کرد. روزی نیز وقتی پیامبر از کوچه¬ای عبور می¬کرد، یکی از مشرکان روی سرش زباله ریخت. پیامبر خدا چیزی به او نگفت و با همان حال وارد خانه شد. فاطمه(سلام الله علیها) با دیدن سر و وضع پدر، سطل آبی به دست گرفت و در حالی که گریه می¬کرد، سر و صورت پدر را شست. آن گاه پیامبر به او فرمود: (( دخترم، گریه نکن! مطمئن باش خدا پدرت را از شر دشمنان حفظ می¬کند و او را بر آنان پیروز می¬گرداند)).
پیامبر به این دلیل که دخترش فاطمه (سلام الله علیها) با دستان کوچکش، همانند مادری غم و غصه را از دل او پاک می¬کرد، به او لقب (( ام ابیها؛ مادر پدر)) داد. فاطمه(سلام الله علیها) در اول ذیحجه سال دوم هجرت با حضرت علی(علیه السّلام) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند بود؛ دو پسر به نام¬های حسن و حسین(علیهما السّلام) که امام دوم و سوم ما شیعیان هستند و دو دختر به نام¬های زینب و ام کلثوم(علیها السّلام) که هر دو در حادثه کربلا حاضر بودند و با سخنرانی¬های خود در کوفه و شام، چهره زشت و حقیقی یزید را به مردم نشان دادند. حضرت زهرا (علیها السّلام) پس از رحلت پدرشان، پیامبر گرامی اسلام، هفتاد و پنج روز در این جهان زندگی کرد. در این مدت هیچ کس آن حضرت را شاد و خندان ندید تا آن که چشم از این جهان فرو بست.1
روزی فاطمه(علیها السّلام) مضطرب و نگران پشت در ایستاده بود که پدرش رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) وارد خانه شد. پیامبر وقتی دلشوره و نگرانی دخترش را دید، فرمود: (( دخترم! چرا پشت در ایستاده¬ای؟ این همه پریشانی برای چیست؟)) حضرت زهرا (علیها السّلام) در پاسخ پدر بزرگوارش گفت: فرزندانم حسن و حسین(علیهما السّلام) از صبح برای بازی بیرون رفته¬اند و تا حال از آنها خبری ندارم. پیامبر از خانه بیرون آمد و به دنبال آن ها رفت. وقتی نزدیک غار جبل رسید، آن ها را مشغول بازی دید. آن ها را در آغوش گرفت، بر دوشش سوار کرد و به سوی خانه حضرت زهرا(علیها السّلام) به راه افتاد تا هر چه زودتر دخترش را از نگرانی درآورد.2
حوصله بچه¬ها سر رفته بود، پیامبر رو به حسن و حسین(علیهما السّلام) کرد و فرمود: (( بچه¬ها! هر که خطش زیباتر باشد، معلوم می¬شود قدرتش هم بیشتر است.بچه¬ها شروع به نوشتن کردند. هر دو خط زیبایی نوشتند و آن را نزد پیامبر بردند تا قضاوت کند خط چه کسی زیباتر است. پیامبر نگاهی به نوشته¬های زیبای روی کاغذ ¬کرد و فرمود: (( پیش مادرتان بروید!)) مادر همان طور که به نوشته¬های زیبای روی کاغذ نگاه می¬کرد، ، با خود فکر می¬کرد چگونه داوری کند تا بچه¬ها ناراحت نشوند. ناگهان فکری به ذهنش رسید. گردن بندش را از گردنش باز کرد و مهره¬های آن را روی زمین ریخت و فرمود: (( هر کس مهره¬های بیشتری جمع کند، معلوم می¬شود خطش هم زیباتر است)).3
فاطمه(علیها السّلام)بچه¬هایش را بسیار دوست داشت و با آن ها بازی می¬کرد. آن حضرت وقتی با امام حسن(علیه السّلام) بازی می¬کرد و او را بالا می¬انداخت، می¬فرمود: (( پسرم ، حسن! مانند پدرت باش و ریسمان ستم را برکن، خدایی را بپرست که صاحب نعمت¬های بسیار و بی¬شمار است و هیچ گاه با ستمگران دوستی مکن.)) و هنگامی که با امام حسین(علیه السّلام) بازی می¬کرد، می¬فرمود: (( تو به پدر من شبیهی و به پدرت علی شباهتی نداری)).4
در کوچه پس کوچه¬های مدینه مردان زیادی به چشم نمی-خورند. آن ها برای دفاع از شهر به جنگ احد رفته بودند تا با کفار و مشرکان مبارزه کنند. گروهی از زنان و کودکان جلوی خانه¬هاشان نشسته و به کوه احد چشم دوخته بودند. در اطراف کوه، گرد و خاک ناشی از پیکار و مبارزه مردان، جلوی دیدار را می¬گرفت. ناگهان سواری به شهر نزدیک شد و خبرهایی از جنگ آورد.خبرها دهان به دهان گشت تا به گوش حضرت زهرا(علیها السّلام) رسید. وی وقتی فهمید پدرش در جنگ مجروح شده است، به همراه تعدادی از زنان مدینه، مقداری پارچه تمیز، آب و غذا برداشت و به طرف کوه احد به راه افتاد. وقتی پدر را با صورتی خونین دید، در حالی که دندان¬های جلویی آن حضرت شکسته بود، به طرفش دوید و در حالی که می-گریست، آن حضرت را در آغوش گرفت. پیامبر دخترش را دلداری داد تا کمی آرام شد. آن گاه فاطمه با آب، زخم¬های صورت پدر را شست، ولی خون زخم بند نمی-آمد.فاطمه (علیها السّلام) نگاهی به دور و برش کرد. چشمش به تکه حصیری افتاد. آن را آتش زد و خاکسترش را روی زخم¬های پیامبرگذاشت. آن گاه با پارچه تمیز روی زخم را بست. سپس استخوان پوسیده¬ای پیدا کرد آن را روی آتش گذاشت تا از دود آن برای ضد عفونی کردن زخم¬ها استفاده کند.5
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) دخترش فاطمه(علیها السّلام) را بسیار دوست داشت. آن حضرت هرگاه به سفر می¬رفت، آخرین کسی که با او خداحافظی می¬کرد، حضرت فاطمه(علیها السّلام) بود و زمان بازگشت از سفر نیز به خانه اولین کسی که می¬رفت، حضرت فاطمه (علیها السّلام) بود. در یکی از سفرها، پیش از آن که پیامبر به سفر رود، مقداری از غنیمت¬هایی را که در جنگ نصیب آن حضرت شده بود، به حضرت زهرا(علیها السّلام)داد. حضرت زهرا(علیها السّلام) آن غنیمت¬ها را فروخت و با پولش دو النگوی نقره و پرده¬ای برای اتاق خرید. وقتی پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله) از سفر بازگشت، به خانه دخترش حضرت زهرا(علیها السّلام) رفت. حضرت زهرا(علیها السّلام) با شادی به استقبال پدر شتافت. ناگهان چشم پیامبر به پرده اتاق و النگوهای دخترش افتاد. کمی نشست و زود از خانه زهرا(علیها السّلام) بیرون آمد، بی آن که به او چیزی بگوید. حضرت زهرا(علیها السّلام) از این که پدرش زود از خانه او رفته بود، تعجب کرد و ناراحت شد با خود گفت: حتماً به دلیل خریدن آن پرده و این النگوهاست. پس به سرعت پرده را از میخ درآورد و به همراه النگوها، آن ها را به دست فرزندانش حسن و حسین(علیهما السّلام) داد و فرمود: (( این ها را نزد رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) ببرید و سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید این ها را در هر کاری که صلاح می¬داند، خرج کند.)) پیامبر از این کار دخترش بسیار خوشحال شد و آن را به نیازمندان بخشید.6
1. حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السّلام) نقل می¬کند که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: (( برای فاطمه (علیها السّلام) نزد خداوند بزرگ و بلند مرتبه، نه نام است که عبارتند از: فاطمه؛ صدیقه؛ مبارکه؛ طاهره؛ زکیه؛ راضیه؛ مرضیه؛ محدثه و زهرا)).7
2. امام رضا(علیه السّلام) می¬فرماید :(( پدرم از پدرش، او نیز از پدرانش به نقل از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) روایت کرده است: دخترم فاطمه(علیها السّلام) بدان دلیل فاطمه نامیده شد که خداوند او را و هر که او را دوست بدارد، از آتش دوزخ ایمن داشته است)).8
3. امام باقر(علیه السّلام) به نقل از پدران بزرگوارش می¬فرماید: (( فاطمه (علیها السّلام)، دختر محمد(صلّی الله علیه و آله) (( طاهره)) نامیده شد، به دلیل طهارت و پاکی¬اش از هر پلیدی و پاکیزه¬گی¬اش از هر زشتی...)).9
4. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) می¬فرماید: (( جبرییل بر من فرود آمد و پیام پروردگار مهربان را آورد که فرموده: ای محمد به درستی که خدای تبارک و تعالی، فاطمه را دوست دارد)).10
5. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) می¬فرماید: (( همانا خداوند تبارک و تعالی خشمگین می¬شود، هنگامی که فاطمه(علیها السّلام) به خشم آید و خشنود می¬شود، آن گاه که او خشنود می¬گردد)).11
6. محمد بن عماره می¬گوید: از امام صادق(علیه السّلام) پرسیدم: چرا فاطمه(علیها السّلام) را زهرا نامیده¬اند؟ آن حضرت فرمود: (( زیرا فاطمه آن گونه بود که هرگاه در محراب به عبادت و نیایش می¬پرداخت، برای فرشتگان و اهل آسمان¬ها نورافشانی می¬کرد، همان گونه که نور ستارگان برای اهل زمین روشنایی بخش است)).12
7. پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله) می¬فرماید: (( فاطمه تکه¬ای از وجود من است. هر که او را شاد کند، مرا شاد کرده و هر که وی را ناراحت کند، مرا آزرده است. فاطمه، برای من عزیزترین مخلوقات است)).13
8. پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله) به سلمان فرمود: (( ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد، در بهشت کنار من است)).14
9. پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله) فرمود: (( دخترم فاطمه، سرور زنان عالم است)).15
10. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) می¬فرماید: (( فاطمه، سرور زنان اهل بهشت است)).16
11. پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله) به دخترش حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) فرمود: (( خداوند با خشم تو به خشم می¬آید و با خشنودی تو خشنود می¬شود)).17
12. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) فرموده است: (( علی! بهترین زنان جهان چهار نفرند: مریم، دختر عمران؛ آسیه، دختر مزاحم؛ خدیجه، دختر خویلد و فاطمه دختر محمد.18
13. حضرت مهدی(عجل الله تعالی ) در یکی از نامه-هایشان فرموده است: (( دختر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) برای من الگویی نمونه است)).19
14. امام صادق (علیه السّلام) می¬فرماید: (( هر که به شناخت حقیقی فاطمه(علیها السّلام) دست یابد بی¬گمان شب قدر را درک کرده است)).20
15. امام صادق(علیه السّلام) فرموده است: (( همانا فاطمه(علیها السّلام)، ((محدثه)) نام نهاده شد؛ زیرا فرشتگان پیوسته از آسمان فرود می¬آمدند وهمان گونه که مریم، دختر عمران را ندا می¬دادند، او را نیز ندا می-دادند و می¬گفتند: ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهان برتری داد...)).21
16. جابربن عبدالله انصاری از امام صادق(علیه السّلام) برای چه فاطمه (علیها السّلام) را زهرا نامیده-اند؟ حضرت فرمود: (( زیرا خدای عزوجل او را از نور عظمت خویش آفرید. پس چون درخشید، آسمان¬ها و زمین از نور او نورانی و دیدگان فرشتگان خیره شد و همگی برای خدا به سجده افتادند)).22
17. امام کاظم(علیه السّلام) فرمود: (( بی¬شک فاطمه(علیها السّلام) بسیار راست¬گو و شهیده بود...)).23

پی¬نوشت¬ها:

1. سید جعفر شهیدی، زندگانی حضرت زهرا (علیها السّلام) ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373، چ18، ص 29.
2. مهدی نیلی پور، فرهنگ فاطمیه، اصفهان، مؤسسه فرهنگی هنری رزمندگان اسلام، 1377، چ1، ص 106.
3. همان، ص 361.
4. فرهنگ فاطمیه، ص 73.
5. همان، ص 106.
6. شیخ صدوق، امالی، ص 194؛ مکارم اخلاق، ج1، ص 212.
7. محمد محمدی ری شهری، گزیده میزان الحکمه، تلخیص: سید حمید حسینی، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ج1، ص 75.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج43، ص 19.
10. همان، ص 177؛ ج86، ص 219.
11. همان، ج43،ص 22.
12. گزیده میزان الحکمه، ج1، ص 75.
13. بحارالانوار، ج43، ص 23.
14. همان، ج27، ص 116.
15. گزیده میزان الحکمه، ج1، ص 75.
16. همان.
17. همان.
18. بحارالانوار، ج42، باب3، ح29.
19. همان، ج53، باب31، ح9.
20. همان، ج43، باب3، ح58.
21. محمد صدوق،علل الشرایع، قم، کتاب فروشی، داوری، باب 146، ح1.
22. همان، باب 143، ح1.
23. عبدالرحیم موگهی، کوثر ولایت،تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، چ1، ص 30؛ به نقل از: اصول کافی، ج1.

یک بسیجی بازدید : 53 چهارشنبه 22 خرداد 1392 نظرات (0)

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

نام، القاب، کنیه‌ها

نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.
فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.
زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."
صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)
کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...
ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

هجرت

با وجود همه دشمنيها اراده الهى بر اين قرار گرفته بود كه دين حق در گيتى منتشر شود و اولين گام در اين مسير، هجرت بود. پيامبر(ص) با هجرت به يثرب توطئه قريش را براى قتل وى خنثى نمود.على نيز پس از فداكارى عظيمى كه در شب هجرت انجام داد موظف بود بعد از رد امانات به همراه فاطمه و چند تن ديگر راه مدينة النبى را در پيش گيرد و به رسول الله بپيوندد و چنين كرد.

مکارم اخلاق

سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.
1- از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.
گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.
2- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه "هرگز به نیکی دست نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید"، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.
3- امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف می‌نمایند: "مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه‌ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می‌پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می‌کرد، آنان را نام می‌برد و بسیار برایشان دعا می‌نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می‌نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه

ازدواج و فرزندان آن حضرت

صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عده‌ای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عده‌ای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می‌نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "ای محمد! خدا بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است." امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه می‌باشند که در دامان چنین مادری تربیت یافته‌اند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) می‌باشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب می‌گردند و از ذریه ایشان به شمار می‌روند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.
زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار می‌آید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایه‌های حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که حرکتهای گسترده‌ای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست می‌آید، آنست که حتی در سخت‌ترین شرایط و طاقت‌فرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.
ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود.

مقام عصمت

در بیان عصمت فاطمه (علیها السلام) و مصونیت او نه تنها از گناه و لغزش بلکه از سهو و خطا، استدلال به آیه تطهیر ما را بی‌نیاز می‌کند. ما در این قسمت جهت جلوگیری از طولانی شدن بحث، تنها اشاره می‌نماییم که عصمت فاطمه (علیها السلام) از لحاظ کیفیت و ادله اثبات همانند عصمت سایر ائمه و پیامبر است که در قسمت مربوطه در سایت بحث خواهد شد.

بیان عظمت فاطمه از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، بارها و بارها فاطمه (علیها السلام) را ستود و از او تجلیل نمود. در مواقع بسیاری می‌فرمود: "پدرش به فدایش باد" و گاه خم می‌شد و دست او را می‌بوسید. به هنگام سفر از آخرین کسی که خداحافظی می‌نمود، فاطمه (علیها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولین محلی که وارد می‌شد، خانه او بود.
عامه محدثین و مسلمانان از هر مذهب و با هر عقیده‌ای، این کلام را نقل نموده‌اند که حضرت رسول می‌فرمود: "فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده است." از طرفی دیگر، قرآن کریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از هر سخنی که منشأ آن هوای نفسانی باشد، بدور دانسته و صراحتاً بیان می‌دارد که هر چه پیامبر می‌فرماید، سخن وحی است. پس می‌توان دریافت که این همه تجلیل و ستایش از فاطمه (علیها السلام)، علتی ماورای روابط عاطفی مابین پدر و فرزند دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز خود به این مطلب اشاره می‌فرمود. گاه در جواب خرده‌گیران، لب به سخن می‌گشود که خداوند مرا به این کار امر نموده و یا می‌فرمود: "من بوی بهشت را از او استشمام می‌کنم."
اما اگر از زوایای دیگر به بحث بنگریم و حدیث نبوی را در کنار آیات شریفه قرآن کریم قرار دهیم، مشاهده می‌نماییم قرآن کریم عقوبت کسانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیت نمایند، عذابی دردناک ذکر می‌کند. و یا می‌فرماید کسانی که خدا و رسول را اذیت نمایند، خدا آنان را در دنیا از رحمت خویش دور می‌دارد و برای آنان عذابی خوار کننده آماده می‌نماید. پس به نیکی مشخص می‌شود که رضا و خشنودی فاطمه (علیها السلام)، رضا و خشنودی خداوند است و غضب او نیز باعث غضب خداست. به بیانی دقیق‌تر، او مظهر رضا و غضب الهی است. چرا که نمی‌توان فرض نمود، شخصی عملی را انجام دهد و بدان وسیله فاطمه (علیها السلام) را بیازارد و موجب آزردگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردد و بدین سبب مستوجب عقوبت الهی شود، اما خداوند از آن شخص راضی و به عمل او خشنود باشد و در عین رضایت، او را مورد عقوبتی سنگین قرار دهد.
نکته‌ای دیگر که از قرار دادن این حدیث در کنار آیات قرآن کریم بدست می‌آید، آنست که رضای فاطمه (علیها السلام)، تنها در مسیر حق بدست می‌آید و غضب او فقط در انحراف از حق و عدول از اوامر الهی حاصل می‌شود و در این امر حتی ذره‌ای تمایلات نفسانی و یا انگیزه‌های احساسی مؤثر نیست. چرا که از مقام عدل الهی، بدور است شخصی را به خاطر غضب دیگری که برخواسته از تمایل نفسانی و یا عوامل احساسی مؤثر بر اراده اوست، عقوبت نماید

فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر

با وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمی‌نمود. گاه بر مزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر می‌شد و به سوگواری می‌پرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمی‌گزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو می‌نمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.
هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته بود که سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمع‌آوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عده‌ای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه فاطمه (علیها السلام) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر - منتخب سقیفه - که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (علیها السلام) نمود تا امام علی (علیه السلام) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عده‌ای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (علیها السلام) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی (علیه السلام) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه (علیها السلام) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عده‌ای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی (علیه السلام) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که می‌دانست حضرت فاطمه (علیها السلام) در خانه حضور دارد. در این موقع عده‌ای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهاي گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عده‌ای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.

فاطمه (علیها السلام) و فدک

از دیگر ستمهایی که پس از ارتحال پیامبر در حق فاطمه (علیها السلام) روا داشته شد، مسأله فدک بود. فدک قریه‌ای است که تا مدینه حدود 165 کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطه‌ای حاصلخیز می‌باشد. این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال می‌گردد و بر طبق صریح قرآن، تنها اختصاص به خداوند و پیامبر اسلام دارد. پس از این جریان و با نزول آیه «و ات ذا القربی حقه»، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. فاطمه (علیها السلام) و امیر مومنان (علیه السلام) در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن می‌کوشیدند و پس از برداشت محصول، درآمد آن را برای فاطمه (علیها السلام) می‌فرستادند. فاطمه (علیها السلام) نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را می‌پرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم می‌نمود؛ و این در حالی بود که وضع معیشت آن حضرت و امام علی (علیه السلام) در ساده‌ترین وضع به سر می‌برد. گاه آنان قوت روز خویش را هم در راه خدا انفاق می‌نمودند و در نتیجه گرسنه سر به بالین می‌نهادند. ا

پایگاه اطلاع رسانی حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورد سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 122
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 62
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 70
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 79
  • بازدید ماه : 75
  • بازدید سال : 262
  • بازدید کلی : 45,523